شعر فرزانه
صفت هامبهم وفعل هابی مصدر!! فعلی بایدبی زمان که دلالت کند به لحظه های باتوبودنم وقتی تونیستی اندوهم وصف نشدنیست!؟ هیچ مکانی ظرفیت دلتنگیم راندارد! ظرف زمان ازبودنت خالیست! عمق فاجعه ازنهادم پیداست!! وقتی درضمیرم تنهاتورامی خواهم بدون هیچ ابهامی ساده بگویم دوستت دارم مخاطب زبان نفهم من ! امشب بیاوشعرمراپرترانه کن گل واژه ای بیاروغزل عاشقانه کن دربزم شعروادب نیست جای من برمن مگیرخرده وکمتربهانه کن گیرم تمام قافیه هایم غریب است ازعشق مثنوی بسازوبسویم روانه کن شعرترم که پرازسوزودرداست مصداق گریه واشک شبانه کن این شعررابه قالب قلبم سروده ام کمتربه وزن وعروضش نشانه کن احساس رابه جناس وردیف نتوان گفت کمتربه شعرمن بخندوجنونم فسانه کن اکنون که شعرمراپاره میکنی درآب جویباربریزوروانه کن.. شعر فرزانه
برای گفتن من
برچسبها:
برچسبها: